چهره شناسی فک و فامیل بر روی ادامه در پایین کلیک کنید
چهره شناسی فک و فامیل
- خاله
معنای لغوی:
معنای استعاره ای:
هر زنی که با مادر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد.نقش سمبلیک:
یک خانم مهربان و دوست داشتنی که خیلی شبیه مادر است و همیشه برای شما آبنبات و لباس می خرد.غذای مورد علاقه:
آش کشک.ضرب المثل:
خاله را میخواهند برای درز ودوز و گرنه چه خاله چه یوز. خاله ام زائیده، خاله زام هو کشیده. وقت خوردن خاله خواهرزاده رو نمی شناسه. اگه خاله ام ریش داشت، آقا داییم بود.زیر شاخه ها:
شوهر خاله: یک مرد مهربان که پیژامه می پوشد و به ادبیات و شکار علاقه مند است. دختر خاله/پسر خاله : همبازی دوران کودکی که یا در بزرگسالی عاشقش می شوید اما با یکی دیگه ازدواج می کنید یا باهاش ازدواج می کنید اما عاشق یکی دیگه هستید.مشاغل کاذب:
خاله زنک بازی، خاله خانباجی.چهره های معروف:
خاله خرسه، خاله سوسکه.داشتن یک خاله ی مجرد در کودکی از جمله نعمات خداوندی است.
- عمه خواهر پدرمعنای لغوی:
معنای استعاره ای:
هر زنی که با پدر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد/هر زنی که مادر چشم دیدنش را نداشته باشد.نقش سمبلیک:
به عهده گرفتن مسئولیت در موارد ذیل: ۱- جواب همه ی فحش هایی که می دهید. مثال: عمته... ۲- جواب همه ی محبت هایی که می کنید. مثال: به درد عمه ات می خوره... ۳- توجیه کلیه ی بیقوارگی ها/رفتارهای نامتناسب شما (تنها برای دخترخانم ها). مثال: به عمه ات رفتی. ۴- خیلی چیزهای بدِ دیگه. از ذکر مثال معذوریم...غذای مورد علاقه:
شله زرد، سمنو.ضرب المثل:
ندارد (تخفیف به دلیل تعدد در نقش های سمبلیک).زیر شاخه ها:
شوهر عمه: یک مرد پولدار که سیبیل قیطانی دارد و چندش آور است. پسرعمه/دخترعمه: همبازی دوران کودکی که در بزرگسالی حالتان را به هم می زنند.مشاغل کاذب: چهره های معروف: ترجیع بند:
داشتن یک عمه که در توصیفات فوق صدق نکند جزو خوش شانسی های زندگی است.
- دایی
معنای لغوی:
معنای استعاره ای:
هر مردی که با مادر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد/هر مردی که پتانسیل کتک خوردن توسط پدر را داشته باشد.نقش سمبلیک:
یکی از معدود مردانی که هر چند به سیاست علاقه مند است اما حس گرمی به شما می دهد، همیشه حرفهایتان را می فهمد و می شود پیشش گریه کرد.غذای مورد علاقه:
فسنجون.ضرب المثل:
عروس را که مادرش تعریف کنه، برای آقا داییش خوبه. اگه خاله ام ریش داشت آقا داییم بود.زیر شاخه ها:
زن دایی: یک زن چاق و شاد که خیلی کدبانو است و جلوی مادر قپی می آید. پسردایی/دختردایی: همبازی دوران کودکی که در بزرگسالی مثل یک همرزم ساپورتتان می کنند.چهره های معروف:
علی دایی، دایی جان ناپلئون.ترجیع بند:
همه چیز زیر سر این انگلیساست.سعی کنید حتما حداقل یک دایی داشته باشید.
- عمو
معنای لغوی:
معنای استعاره ای:
هر مردی که با پدر رابطه ی گرم و صمیمی داشته باشد.نقش سمبلیک:
یکی از مردانی که شما همیشه باید بهش بوس بدهید و بعد بروید کارتون ببینید تا او با پدر حرفهای جدی بزند. یکی از مردانی که مادر به مناسبت آمدنش قرمه سبزی می پزد و همیشه وقتی می رود پدر ساکت شده، به فکر فرو می رود.غذای مورد علاقه:
قرمه سبزی، آبگوشت.ضرب المثل:
عقد دختر عمو پسر عمو را در آسمان بستند.زیر شاخه ها: زن عمو: یک زن خوشگل که زیاد به شما توجه نمی کند و خودش را برای مادر می گیرد، دخترعمو/پسرعمو: همبازی دوران کودکی که اگر تا هجده-بیست سالگی دوام آورده باهاش ازدواج نکنید خطر را از سر گذرانده اید. مشاغل کاذب: چهره های معروف:
داشتن یک عمو ی پولدار خیلی خوب است.
برادر پدر برادر مادر Match-Making خواهر مادر